جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5298
رابطه فقه سیاسی و اخلاق از نظر خواجه نصیرالدین طوسی
نویسنده:
محمد دبیر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده:یکی از اندیشمندان بزرگ اسلامی که در رشته های مختلف علوم متداول صاحب نظر بوده ،استاد البشر، خواجه نصیرالدین طوسی است . این اندیشمند والامقام درمنطق ، ریاضیات ، فلسفه وکلام وهیئت ونجوم واخلاق وعرفان نظری تالیفات ارزشمندی دارد که وی را در میان مولفان واندیشمندان اسلامی ممتاز ساخته است.خواجه نصیر به عنوان متفکری ازجهان اسلام به بررسی اخلاق وتربیت اخلاقی توجه ویژه ای نشان داده است. هدف اصلی این تحقیق بررسی ومطالعه ی روشها و رویکردهای اخلاقی و سیاسی ازدیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی می باشدتا به کمک آن بتوان طرز تلقی این متفکر و فیلسوف بزرگ مسلمان، درمورد ماهیت اموراخلاقی، سیاسی واهداف وروش های آن را کشف نمود و از رهگذر آن بتوان به رهنمودهای عملی دراین زمینه دست یافت. "فقه سیاسی" در لغت به معنای اسننباط احکام سیاسی از منابع کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم(ص) می باشد. که نظریات این فقه اگر چه، نه به این نام،لیکن از اولین روزهای خلافت بعد از پیامبر اکرم(ص) شکل اجرایی و کاربردی را به خود گرفت،اما نکته مهم این است که قبل از اجرای این فقه ، مبانی تئوریک آن به عنوان یک پیش شرط در اذهان فقهای صدر اسلام وجود داشته است،. لیکن ائمه هدی در طول سالیان متمادی کوشیدند تا رابطه بین سیاست و فقه را رابطه بین خدا و انسان تعریف نمایند. البته در طول سده های مختلف تاریخی ، حکومتهای متفاوت چه اهل سنت و چه شیعی این تعریف اهل بیت(ع) را دچار تعابیر و تفسیر های مختلفی کرده اند، ایده ی اصلی این تحقیق به ارائه ی مفاهیم فقه سیاسی از منظر و دیدگاه این فقیه بزرگوار می پردازد .این تحقیق سعی بر معرفی رابطه ی دین و اخلاق از منظر این عالم پرداخته است .هدف اصلی این گردآوری مرور نقصان فقه سیاسی در ایران و تقابل آن با اخلاق و با رویکردی متفاوت است و بررسی همخوانی ها و همپوشانی های فقه سیاسی و اخلاق در آراء و افکار خواجه نصیر الدین طوسی می باشد، در عین حال به بررسی اجمالی در رابطه علم و دین و نسبت استنباط فقهی و اخلاقی از نظر دین خواهد پرداخت. فیلسوف شهیر شرق وافتخار فلاسفه وحکمای اسلام خواجه نصیرالدین طوسی در رساله فیلسوفانه ومحققانه ای که درامامت تألیف فرموده،فصلی کامل راجع به غیبت امام دوازدهم ، مرقوم داشته است.شمولیت این تحقیق در بر گرفتنشرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر اوضاع زندگی وی در زمانخویش را دارا می باشد.
توحید عرفانی و توحید فلسفی:تقریر ،تحلیل و ارزیابی(بررسی مولوی و خواجه نصیرالدین طوسی)
نویسنده:
عزیز الله مولوی وردنجانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
توحید فلسفی و توحید عرفانی از انواع پژوهش های محققانه توحیدی است که هم از جمله دستورات اصلی دین و هم مهم ترین مأموریت اندیشمندان مسلمان بوده است . فلسفه به یاری عقل با تکیه بر قانون علیّت و تأمل در اقتضائات وجوب وجود سرانجام وحدت را به مفهوم یگانگی ذات و اثبات بساطت حق تعالی تعریف می کند. در حالی که عرفان خود را به یک روش باطنی می سپارد تا نور وحدت را به مشاهده بنشیند. مولوی و خواجه نصیر الدین طوسی در مقام اثبات توحید روش های مختلفی را به کار گرفته اند.
معادشناسی از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی و فخرالدین رازی
نویسنده:
غلامرضا رسولی (کمالی)
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این پایان نامه که در موضوع معادشناسی نگاشته شده است،شامل شش فصل می‌باشد که در هر کدام از‌آنها به جنبه‌هایی از معاد، با دید فلسفی- کلامی، از نظر خواجه نصیرالدین طوسی و فخرالدین رازی، پرداخته شده است.در اولین فصل کلیاتی در باره موضوع تحقیق مطرح گردیده است. مباحثی چون: تبیین مسأله، معنای لغوی و اصطلاحی معاد، پیشینه، و سوالات اصلی و فرعی معادشناسی، قلمرو، فرضیه و روش تحقیق، زندگی نامه‌ی خواجه نصیر و فخررازی. در فصل دوم، امکان یا عدم امکان معاد بحث و بررسی شده و به مقوله‌هایی ذیل پرداخته شده است: مفهوم امکان، امکان ذاتی و وقوعی، بررسی قاعده‌ی حکم الامثال، قدرت مطلق و بی پایان خداوند، نمونه‌های عینی معاد، زنده شدن زمین، نمونه‌های عینی معاد در قرآن.فصل سوم در باره ضرورت معاد است. برای اثبات ضرورت آن دو نوع دلیل آمده است. یکی ادله‌ی نقلی که ابتدا سراغ قرآن رفته، سپس برهان اخبار انبیا از معاد آمده است. دیگری ادله‌ِ عقلی، در این قسمت ابتدا برهان حکمت، سپس برهان عدالت خداوند بر ضرورت معاد، تقریر شده است.در فصل چهارم، مباحث حقیقت انسان، و نفس(روح) شناسی از دو دیدگاه بررسی شده است. حقیقت روح، دوگانگی روح و بدن، مادی یا مجرد بودن روح، حدوث و قدم نفس، در این فصل آمده است.بحث‌های معاد جسمانی و روحانی، در فصل پنجم آمده است.در این فصل مقوله‌هایی چون: کیفیت معاد در قرآن ، ملاکهای جسمانی یا روحانی بودن، ادله و شواهد هر یک از طرفداران معاد جسمانی تنها، روحانی محض، روحانی-جسمانی، و نظرات تطبیقی خواجه نصیر، فخررازی، ابو علی سینا و ملاصدرا، آورده شده است.در فصل آخر (ششم)، شبهات معاد تحلیل و تقریر گردیده است. در این فصل، زیر مجموعه‌های ذیل آمده است: شبهات منکران اصل معاد در قرآن و پاسخ آنها، شبهات معاد جسمانی، شبهه‌ی اعاده‌ی معدوم شبهه‌ی آکل و ماکول و .... به تفصیل آمده است.
بررسی تطبیقی دیدگاه های خواجه نصیرالدین طوسی و ابن تیمیه در مسأله امامت
نویسنده:
سمیه عربپور داهویی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع امامت از مهم‌ترین مباحث کلامی بوده و از صدر اسلام تاکنون موافقان و مخالفان بسیاری داشته است. در این تحقیق به بررسی مسئله امامت از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی و ابن تیمیه حرّانی پرداخته شده است. هدف از مقایسه دیدگاه‌های این دو شخصیت در باب امامت، آشنایی با نظرات آن‌هادر مورد ویژگی‌ها، وظایف و روش تعیین امام و رسیدن به دیدگاه حق در این مسئله می‌باشد. پیامد بررسی نظرات این است که خواجه عصمت و افضلیت را ازویژگی‌های مهم امام برمی‌شمرد ولی ابن تیمیه شرط معصوم بودن امام را منکر است. خواجه نصیر، مسئله امامت را مسئله‌ای کلامی و پیشینی و از اصول دین می‌داند؛ ولی ابن تیمیه امامت را مسئله‌ای فقهی و پسینی و جزو فروع دین به شمار می‌آورد. نگارنده به شیوه توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای کوشیده است که دیدگاه خواجه و ابن تیمیه را در مورد مسئله امامت بیان و ضمن توصیف اشتراکات و اختلافات، به بررسی و مقایسه نظرات بپردازد.
تبیین و تحلیل مولفه ی عدالت از منظر افلاطون و خواجه نصیرالدین طوسی
نویسنده:
خدیجه اتابک
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأله ی عدالت از مهم ترین مسائل حیاتی بشر بوده و هست که هر متفکری هماره آن را به عنوان یک دغدغه فکری و اساسی دانسته و در صدد اجرایی نمودن و تئوری ساختن آن بر آمده اند. که از این جمله افلاطون فیلسوف یونان باستان، عدالت را نوعی استعداد و تمایل درونی در انسان می داند که با احساسات و انگیزه های شدید فرد برای منافع خصوصی مبارزه می کند و بشر را از انجام کارهایی که ظاهراً به نفعش تمام می شود ولی مورد نفی وجدانش هستند باز می دارد. وی عدالت را جزئی از فضائل انسانی که دارنده هر کدام از این فضائل در نظر او به لحاظ همان فضیلت خوب انسانی، به تمام معنی کامل است، می داند. و خواجه طوسی، انسان را موجودی صاحب حق و عدالت را نوعی حقوق طبیعی که مبنای آن دستگاه خلقت و استعدادهایی است که در وجود انسان نهفته است یعنی اینکه «اعطا کل ذی حق حقه»، ( هر صاحب حقی به تمام حقوق خود دست پیدا کند)، می داند. فلذا هر دو فیلسوف عدالت را در نظام هستی و حوزه های بشری با معیار های درونی بشر یعنی فطرت انسانی سازگار می دانند و معتقدند که مفهوم عدالت همه ی حقوق بشر اعم از طبیعی و اکتسابی را شامل می شود و عدالت را امری مقدس می شمارند و آن را هم فردی و اجتماعی می دانند. و معتقدند عدالت حق طبیعی انسان است و دولت ها را موظف به برقراری عدالت ملحوظ می دارند. و عدالت در مدینه فاضله خواجه نصیر الدین طوسى، همان عدالت مدینه ی فاضله افلاطونى است و تحقق آن، وابسته به این است که هر کس بر حسب شایستگى در پایگاه راستین خود جاى گیرد و به کارى بپردازد که با سرشت و استعداد او سازگار باشد. و هیچ کس نباید بیش از یک پیشه داشته باشد؛ زیرا طبایع مردم اقتضا مى‌کند که به کارى که شایسته آنند، بپردازند. این رساله بر آن است تا ضمن تحلیل و تبیین مولفه ی عدالت در هر یک از فلاسفه ی فوق به نکات اشتراک و افتراق آن دو بپردازد و در آن از روش تحلیلی و کتابخانه ای استفاده شده است.
بررسی نقش خواجه نصیرالدین طوسی در تکون کلام فلسفی شیعی
نویسنده:
وحید طالبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علم کلام با توجه به ماهیت پویا و متحول خود، دگرگونی‌های زیادی را تجربه کرده است. کلام فلسفی به عنوان سبک خاص این علم، یکی از این دگرگونی‌هاست که در دوران خواجه ‌نصیر‌الدین‌طوسی به بلوغ خود رسید.با بررسی تحولات کلام شیعی آن را به سه رویکرد تقسیم کرده اند: 1-کلام نقلی(نص گرایی)، 2- کلام عقلی، 3-کلام فلسفی .
قضا و قدر و تاثیر دعا بر قضا و قدر از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
نجمه علی پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مقدمه- تعریف مساله و تبیین موضوع: در عالم انسانی مسائلی وجود دارند که تا زمانی که موجودی به نام انسان باشد و تفکر و اندیشه لازمه چنین موجودی باشد این مسایل همواره ضرورت پرداختن به آن‌ها را به انسان تحمیل می‌کند و تااو هست آن ها نیز هستند اگر چه جواب قطعی برای آن‌ها نتوان یافت از جمله این مسائل، مسئله قضا و قدر است. مسئله‌ای همگانی که هر کس به نحوی سعی کرده است با ارائه نظری خود را قانع سازد. مساله قضا و قدر اگر چه یک مساله متافیزیکی است ولی به لحاظ علمی و اجتماعی دارای اهمیت است.اول : این که در زندگی عملی انسان تاثیر گذار است چون طرز تفکری که نسبت به این موضوع وجود دارد در روش و کیفیت برخورد با حوادث موثر است. اگر کسی معتقد باشد محکوم سرنوشت است با شخصی که خود را دارای نقش می‌بیند و اعتقاد به حریت خود دارد متفاوت است بنابراین بحث قضا و قدر مانندبعضی از مباحث فلسفی بدون کاربرد نیست بلکه در زندگی عملی انسان موثر است.دوم: به لحاظ اجتماعی و عمومی بودن مساله است یعنی تمام افرادی که قدرت تفکر در مسایل کلی را داشته باشند در جست و جوی پیدا کردن راه حل هستند برای همه افراد این مساله مطرح است و هر کسی علاقمند است بداند آیا یک سرنوشت قطعی که تخلف ندارد مسیر زندگی او را مشخص می‌کند و او اختیاری ندارد؟ یا نه چنین سرنوشتی در کار نیست و این خلاف سایر مباحث فلسفی است.- پیشینه تحقیق: مساله قضا و قدر از اصیل‌ترین مباحث فلسفی و کلامی است که از صدر اسلام تا عصر کنونی، همواره در میان دانشمندان این رشته، مورد بحث و نظر بوده و کتاب‌ها و رساله-های فراوانی از دیدگاه‌های گوناگون پیرامون آن نگاشته شده است. هر چند این موضوع مختص آیین خاصی نیست، اما با توجه به کثرت احادیث و روایاتی که پیرامون آن وارد شده، به نظر می‌رسد توجه اسلام و مسلمین بویژه به این بحث، محسوس‌تر است.با نگاهی به تاریخ گذشته در می‌یابیم که بحث در مورد قضا و قدر در میان مسلمین سابقه طولانی داشته، اما گاهی به واسطه سوء تفسیری که از طرف افراد ناوارد و یا بعضا مغرض، نسبت به این مساله ابراز شده، یا سوء استفاده برخی مستبدان، مردم نسبت به این دو واژه دچار تردید و گاهی ترس شده‌اند.گروهی در این میان سخنان امیر المومنین، علی (ع) را پیرامون قضا و قدر که فرمودند:«طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوهُ» مبنا قرار داده و دیگران را از وارد شدن به این وادی باز داشته‌اند. در حالی که با اندکی تحقیق و پژوهش، می-توان پی برد که لبه نهی و بازداری از بحث، متوجه افرادی است که قدرت و توانایی غور در این مسائل را ندارند و ممکن است ناخواسته به اعوجاج کشیده شوند. با وجود این که این مساله از مفاهیم عالی اسلام است، ولی آن‌چنان دقیق و لطیف است که اندک غفلتی درباره آن، انسان را به یکی از دو پرتگاه جبر و تفویض نزدیک می‌کند.با این وجود، این مساله نمی‌تواند دلیلی بر ممنوع بودن ورود به این بحث لطیف فلسفی باشد و الا خود امام، هرگز در طرح آن پیش‌گام نمی‌شدند.مستشرقین مسیحی نیز همواره اعتقاد به قضا و قدر را موجب انحطاطمسلمین دانسته و اسلام را یک آیین جبری معرفی می‌کردند و مساله قضا و قدر را منافی با اختیار بشر می‌دانستند در حالی که با غور و تفحص بیش‌تر در این مساله می‌توان پی‌برد که اعتقاد به قضا و قدر به هیچ رو معنی اعتقاد به جبر را ندارد و همان‌طور که در این تحقیق روشن خواهد شد، قضا از مراتب علم الهی و نیز عالمی از عوالم وجود است که همگی بر هم مترتب بوده و هر مرتبه علت مادون و معلول مافوق می‌باشد. یعنی جهان موجودات مجموعه‌ای از نظام علی و معلولی است که هیچ چیز از سیطره این نظام خارج نخواهد بود. دعا و اختیار انسان نیز از عوامل موجود در جهان خلقت می‌باشند که عدم درک حقیقت آن‌ها باعث این‌گونه اظهار نظ‌رها و اختلافات فرقه‌ای شده است.- ضرورت تحقیق : ضرورت پرداختن به مساله قضا و قدر آن‌گاه با اهمیت‌تر می‌شود که ببینیم برخی از جبرگرایان که اغلب طیف‌های مذهبی را تشکیل می‌دهند با استناد به آموزه‌های دینی پندار جبر را آموزه‌ای دینی تلقی می‌کنند. و از جمله دستاویزهای آنان مساله تقدیر و قضا و قدر الهی است که به سبب آن خداوند نه تنها عالم به چگونگی امور عالم ممکنات است بلکه خود پیش از خلقت نظام‌نامه آن را تعیین و حکم کرده که وقایع عالم بر حسب آن تقدیر و نظامنامه پیشین واقع شود و از آن تخلف نکند.- پرسش‌های اصلی تحقیق:1- قضا و قدر به چه معناست؟2- دعا به چه معناست؟3- چه تاثیری دعا در تغییر قضای الهی دارد؟- فرضیه‌های پژوهش: در این رساله شده تا جایی که امکان دارد، حقیقت قضا و قدر به خوبی تشریح گردد و به خصوص این مساله از دیدگاه حکیم متاله، ملاصدرا و جناب علامه طباطبایی که تمامی افکار و آرای خود را از مشکات پر نور ولایت دریافته‌اند و با آموزه‌ای از عرفان همراه نموده‌اند تبیین گردد. ملاصدرا بیان می‌کند که جمیع موجودات علاوه بر صور طبیعی و نفسانی، دارای صور عقلی هستند که به آن قضا می‌گویند. چون این صور عین محض نمی‌باشند و غیر محض هم نیستند، دو نوع قضا اثبات می‌شود، قضای ذاتی و قضای فعلی. صور قضایی ذاتی لازمه ذات واجب بوده، بدون جعل و تاثیر موجودند. پس وجه الله‌اند نه این که جزء عالم باشند. این قضا علم تفصیلی الهی است که خارج از صقع ربوبی نیست و اگر از آن گاهی به صفت قدم یاد شود، منظور قدم ذاتی بالذات نخواهد بود بلکه قدم به توسط ذات واجب قدیم است. قضای فعلی، صور عقلیه عالم عقل است که از جمله عالم و فعل الهی محسوب می‌شوند و فعل ذاتا جدای از فاعل است و با آن تباین ذاتی دارد. ملاصدرا در تفسیر قضا با دیگر حکما اختلاف نظر دارد، زیرا مراتب علم الهی را مراتب وجود می داند و قائلبهقضای ذاتی است که به هیچ نحو امکان در آن راه ندارد، در حالی کهسایر حکما قضا را منحصر در فعل الهی از جمله عالم دانسته‌اند. علامه در این نظریه ایراد کرده و فرموده است: صورت‌های علمی لازمه ذات واجب که در کلام صدرالمتالهین آمده است باید به همان علم ذاتی واجب که جدای از او نیست حمل گردد و گر نه اگر این صورت‌ها لازمه ذات و بیرون از آن باشند. لاجرم جزء عالم خواهند بود و دیگر نمی‌توان آن‌را قدیم بالذات به شمار آورد. . البته ملاصدرا برای اشیا علاوه بر وجود طبیعی، مثالی و عقلی از وجود دیگری به نام وجود اسمائی نام می‌برد که در صقع ربوبی است و از آن به وجه الله تعبیر نموده است ‌و جز عالم ندانسته است در این نحو وجود موجودات نه عین وجود واجب‌اند و نه موجودات مستقل بلکه از مراتب ربوبیت واجبند یعنی به وجود خدا موجودند نه به ایجاد او. صدرا معتقد است هر یک از قضا و قدر از محل بهره‌مند می‌شوند و قلم محل قضا و لوح محل قدر است. به‌عبارتی قضا و قدر هر دو صورعقلی‌اند اما محل آن‌ها با یکدیگر تفاوت دارد صور عقلی کلی بدون زمان و تغییر در عالم عقول جای دارند و صور عقلی موجود در عالم نفوس مجرد که جزیی و مطابق با مواد خارجی‌اند قدر شمرده می‌شود به عبارتی در عالم قضا اجمال وجود دارد و درعالم قدر تفصیل. علامه طباطبایی قضا را نسبت ضرورت شی با محمولش تعریف نموده و قضای الهی را ایجاب و ایجاد موجودات امکانی تفسیر می‌کند.وی معتقد است که قدر مربوطبه عالم ماده است، یعنی ظرف آن اختصاص به عالم ماده دارد چرا که قدر وجود تدریجی و مرتبط با استعدادهای اشیا شمرده می‌شود که در مقایسه با علل گوناگون آن قابل تغییر و تخلف استهم‌چنین روشن شود با وجود آن که هستی هر چیز از عنایت و علم ذاتی حق ناشی می‌شود، وذات و صفات او ثابت و بی بدیل است، تاثیر دعا در سرنوشت انسان چگونه است؟آیا علم الهی تغییر پذیر است و قضا و قدر دگرگون می‌شود؟ و چگونه است که انسان با وجود محاط بودن در عالم ماده و با تمام کوچکی و تعلق خود به عالم بالا، در عالم ملکوت تاثیر گذارده و به مطلوب خویش می‌رسد. دعا که منبع عظیم تغذیه روح و نفس انسانی است و نیایش به درگاه خدای بزرگ در طول تاریخ، عامل تلطیف روح انسانی و سازندگی جوامع بشری بوده است. هیچ جامعه‌ای نتوانسته به دور از یک ارتباط عمیق با خداوند به فلاح و رستگاری رهنمون گردد. از این رو، اگر دعا با همه ابعادی که دارد و همه ریزه‌کاری‌هایی که در آن نهفته است، رعایت شود، وسیله‌ای خواهد بود برای نیل به سعادت جامعه و فرد.- هدف پژوهش: هدف رساله حاضر پاسخ به این سوالات و روشن ساختن اذهان از بحث احیانا شبهه برانگیز قضا و قدر است. در این رساله سعی شده با دیدی واقع بینانه و جست وجوگر و به دور از نزاع‌های کلامی و در یک تحلیل نسبتا عمیق فلسفی، نظریات عمده فلسفی پیرامون موضوع، مورد بررسی قرار گرفته و مبنا و استدلات هر کدام تشریح گردد. البته سعی بر آن است که همواره نظریات صدرالمتالهین و جناب علامه طباطبایی محور اصلی قرار بگیرد.- ساختار پژوهش: در تدوین این رساله سعی بر این بوده است که ترتیب مطالب کاملا با عنوان رساله مطابقت داشته باشد و ترکیب ساختار مطالب مرکب از آراء فیلسوفان، متکلمان و دیدگاه آیات و روایات باشد. و به نظریات حکیم متاله صدرالمتالهین و جناب علامه طباطبایی پرداخته شود و شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو فیلسوف بزرگوار بیان شود و سرانجام نتیجه لازم گرفته شود.مباحث رساله در چهار فصل و به صورت زیر تدوین شده است:فصل اول: ابتدا قضا و قدر و دعا از لحاظ لغوی و اصطلاحی مورد بررسی قرار گرفته، سپس حقیقت آن در فلسفه، کلام، و آیات و روایات از مطالب این فصل است.فصل دوم شامل اقسام قضا و قدر است. فصل سوم: به تبیین رابطه قضا و قدر با اختیار انسان و مسئله عدل الهی و هم‌چنین امکان تغییر در قضای الهی می‌پردازیم.فصل چهارم: از عالی‌ترین مفاهیم قرآن در معارف بلند اسلامی، موضوع امکان تغییر و دگرگون ساختن تقدیر و سرنوشت است و این‌که انسان می‌تواند قسمتی از سرنوشت خود را با دعا و اعمال خود دگرگون سازد. این مساله تحت عنوان «تاثیر دعا در قضا و قدر» بیان می‌شود.
بررسی علم و دین از دیدگاه شهید مطهری و علامه طباطبایی و مهندس بازرگان
نویسنده:
محمدکاظم صابری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این رساله در موضوع بررسی رابطه علم و دین از دیدگاه علامه طباطبائی، مهندس بازرگان و شهید مطهری در مقدمه و پنج فصل تدوین و نگارش شده است. پرسش اصلی این تحقیق این است که آیا علم و دین از نگاه این اندیشمندان با هم سازگار و هماهنگ است یا خیر؟ منظور از دین در این پژوهش دین اسلام است که از جانب خداوند توسط پیامبر گرامی اسلام برای بشریت نازل گردیده است. مقصود از علم که در این تحقیق از نسبت آن با دین صحبت می‌شود علوم تجربی طبیعی است . در این رساله روشن خواهد شد که دانشمندان مزبور در اصل این فرضیه که علم و دین با هم سازگارند و نیز اینکه علم و دین مکمل یکدیگرند، اتفاق و اجماع نظر دارند. موضوع علم و دین, و تبیین کیفیت رابطه دستآورده ای علوم تجربی با آموزههای دینی از مباحث مهم فلسفه دین است. پژوهش حاضر با روش توصیفی و کتابخانهای به بررسی این مسأله از نگاه سه اندیشمند مسلمان پرداخته است. علامه طباطبایی, شهید مطهری و مهندس بازرگان درباره رابطه و نسبت علم و دین, اتفاق دارند که میان این دو, تعارض بنیادین وجود ندارد و اگر ناسازگاری مشاهده شود ظاهری است. دعوت آیات قرآن به تدبر, تفکر و تعقل هم دلیلی بر سازگاری علم و دین است. این سه اندیشمند, علم و دین را مکمل یکدیگر میدانند, اما چگونگی مکمل بودن, علل تعارض علم و دین, و راههای حل این تعارض, از موارد اختلاف آنهاست. علامه طباطبایی دستاوردها و نتایج علمی را به دو دسته قطعی و غیرقطعی تقسیم کرده است. او تأویل و تفسیر آیات را بر اساس یافتههای قطعی علم, جایز میداند و از این طریق میان علم و دین, هماهنگی ایجاد میکند. یافتههای غیرقطعی هم که نمیتواند با آموزههای دینی ناسازگار باشد. بازرگان برای این منظور راه دیگری را در پیش گرفته است؛ او تلاش کرد تا آموزههای دینی را بهگونهای تفسیر کند که با دستاوردهای علمی, هماهنگ باشد, مثلاَ داستان خلقت آدم را متناسب با نظریه تکامل, تفسیر نمود. از سوی دیگر, سعی کرد تا برای احکام دینی هم توجیهی علمی بیابد. اما شهید مطهری برای ایجاد هماهنگی میان علم و دین, ابتدا به سراغ بررسی ریشههای ناسازگاری میرود و ثابت میکند که ریشه این ناسازگاری در اعتقادات دینی, مذهبی و فرهنگی غرب نهفته است. در نهایت, شهید مطهری برای رفع تعارض برخی نظریهها مانند تکامل انواع با آیات قرآن, مسأله نمادین بودن آیات قرآن را مطرح میکند؛ مثلا او معتقد است که هرچند آدم مورد نظر قرآن, وجود عینی داشته است اما قرآن, داستان آدم را از نظر سکونت در بهشت, اغوای شیطان و خروج از بهشت به صورت سمبلیک مطرح کرده است.
جایگاه وجودی قرآن در عالم هستی از منظر صدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
زینب خانمحمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
قرآن کتاب آسمانی مسلمانان و منبع هدایت و سعادت می‌باشد. اندیشمندان بحث-های بسیاری درباره قرآن و آیات آن ارائه کرده‌اند. در این رساله در صددیم تا درباره خود قرآن و نه آیات و الفاظ آن بحث کنیم. این‌که حقیقت قرآن چیست؟ مبدأ آن کجاست ؟ و چه جایگاهی در عالم وجود دارد؟ در میان فیلسوفان صدرالمتالهین و علامه طباطبایی به نوعی بدیع به این امر پرداخته اند. ایشان مبدأ قرآن را علم عنائی پروردگار می‌دانند که قرآن از آن‌جا در تمام مراتب هستی نزول یافته، تا این‌که در عالم طبیعت به وجود لفظی موجود گشته است. از طرف دیگر نه تنها قرآن موجود میان ما کلام خداوند است، بلکه تمام هستی از آن جهت که نشان‌دهنده صانع متعال است، کلام و کتاب خداوند محسوب می‌شود. قرآن نیز مرتبط با این کلام و کتاب در همه مراتب هستی حضور دارد. در فصل دوم این رساله به بررسی کلام و کتاب می‌پردازیم؛ این‌که کلام چیست؟ آیا خداوند متکلم است؟ اقسام و مصادیق کلام کدام است؟ و هم‌چنین به بررسی کتاب و موارد استعمال آن پرداخته و تفاوت کلام و کتاب الهی را تبیین خواهیم کرد. در فصل سوم نیز ابتدا عوالم مختلف هستی را بر اساس علم خداوند ذکر کرده و خصوصیات آن‌ها را بررسی می‌کنیم؛ این عوالم عبارت‌اند از: عنایت، قضا، لوح محفوظ، لوح محو و اثبات و لوح قدر خارجی. بعد از تبیین این عوالم کیفیت و چگونگی نزول قرآن در آن‌ها را توضیح خواهیم داد. در ارائه مطالب از روش توصیفی-تحلیلی و در گردآوری مطالب از روش کتابخانه‌ای و نرم‌افزاری استفاده کرده ایم.
مبانی امامت از منظر علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
فاطمه علمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این رساله بر آنیم که به بررسی مبانی عقلی و نقلی امامت از دیدگاه علامه طباطبایی بپردازیم. این مساله در نگاه تشیع و به ویژه علامه طباطبایی به عنوان یکی از بارزترین نمایندگان این مکتب, یکی از مسائل مهم اعتقادی است که همچون دیگر اعتقادات, بیشتر در حیطه علم کلام مورد کنکاش قرار می‌گیرد. امامت به تعبیری دنباله نبوت است اما تفاوت‌هایش با آن, مهر خاتمیت بر نبوت زده و حقیقتی به نام امامت را ایجادکرده است. هدایتگری امام در شرایطی صورت می‌گیرد که تلاش های قبلی نبی زمینه را برای آن مساعدتر نموده است؛ لذا در نحوه هدایت امام, ایصال به مطلوب جلوه پررنگ‌تری می‌یابد.دانستن ویژگی‌های امام از جمله علم, عصمت و انتصاب او از سوی خداوند و نیز شناخت مناصب او, هم چون ولایت تکوینی, تفسیر دین و حکومت امام موجب ایجاد شناخت عمیق‌تری نسبت به نقش امام و ضرورت وجود او می‌شود.بررسی برخی مبانی عقلی چون دقت در برخی اوصاف خداوند, ضرورت وجود امام از دیدگاه علامه را به خوبی تبیین می‌نماید: هدایت‌گری خداوند هدایت بندگان را توسط او ایجاب می‌کند؛ حکمت خداوندی مقتضی ایجاد زمینه مناسب و شکل دادن نظامی است که در پرتو آن بتوان به هدف غایی خلقت و تکامل مطلوب دست یافت و آن نظام احسن قطعاً خالی از وجود یک راهنما و هدایتگری به نحوه هدایتی که ذکر شد, نخواهد بود. از سوی دیگر لزوم تدبیر بندگان به بهترین صورت, مقتضی ربوبیت پروردگار است و رحمت الهی ایجاب می‌کند که نیاز مومنان را به رهبر و راهنما پاسخ دهد و این نقض را از آنان برطرف نماید هم چنین عدل الهی مستوجب آن است که افاضه لازم را به مستحق آن بنماید و از جمله کمال هدایت را که توسط امام صورت می‌گیرد و انسان را به غایتش می‌رساند, از او دریغ ننماید.مبانی نقلی نیز این امور عقلی را تایید کرده و بر آن تاکید می‌ورزد یا از جنیبه دیگری ضرورت وجود امام را تبیین می‌نماید. بررسی تفسیر شریف المیزان ما را در رسیدن به دیدگاه علامه درباره این مبانی یاری می‌دهد. از جمله آیه 124 سوره بقره که مبین هدایتگری خداوند است و ملازمه این صفت الهی با ضرورت امامت را بیان می‌کند. یا آیه ولایت که نشان می‌دهد برای اعمال ولایت تشریعی خداوند بر بندگان وجود امام ضروری است و آیه اکمال دین متضمن آن است که بدون وجود امامت, تمامیت دین به سرانجامنخواهد رسید. بدین ترتیب بررسی مبانی عقلی و نقلی ما را به اینجا می‌رساند که رسیدن انسان و مجموعه هستی به غایت مطلوب و سعادتمند شدن انسان, مرهون وجود امام است.
  • تعداد رکورد ها : 5298